تحولات لبنان و فلسطین

مهرجویی در طول حیات حرفه‌ای خود در معرض تندبادهای فراوانی قرار گرفت، تا جایی که آثار هیچ‌ فیلمسازی در سینمای ایران به اندازه او زیر تیغ سانسور و توقیف نرفته است؛ اتفاقی که قطعاً سرنوشت حرفه‌ای و روح کنکاش‌گر او را تحت تاثیر قرار داد.

توقیف و سانسور چه بر سر مهرجویی آورد؟

به گزارش گروه فرهنگی قدس، شامگاه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲ یک تراژدی فراموش نشدنی رقم خورد؛ داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر طی اتفاقی هولناک در منزل شخصی‌شان در محمدشهر کرج به قتل رسیدند. حالا یک سال از آن شب تلخ می‌گذرد و براساس آنچه وکیل مهرجویی می‌گوید پرونده همچنان با ابهامات فراوانی روبرو و نیازمند بررسی‌های مجدد است. این در حالی است که کمتر کسی از روند برپایی جلسات دادگاه، انگیزه قاتلان و حرف‌های ضد و نقیض آنها قانع شده و آنقدری این پرونده رازهای افشا نشده دارد که گزاره‌های مطرح شده در آن با همدیگر جور درنمی‌آید و فقط باید امیدوار بود روزی حقایق روشن و عدالت اجرا شود.

مرگ مهرجویی اما ضایعه و حرمان بزرگی را هم در عالم سینما رقم زد، گرچه او در آستانه ۸۵ سالگی بود و اگر اینگونه از دنیا نمی‌رفت احتمالاً قرار نبود فیلم‌های زیادی به کارنامه کاری او اضافه ‌شود، با این حال حضورش هم مغتنم بود؛ چه بسا در گفت‌وگویی که به تازگی از او منتشر شده طی سخنانی اشاره کرده که در شرایط فعلی قصد فیلمسازی نداشته است. اما مسیری که مهرجویی از آغاز به کارش تا روزهای پایانی عمر طی کرده، عجیب، حیرت‌انگیز و بسیار پرحسرت است. پرحسرت و تاسف‌بار برای کسانی که به او و البته سینما خیانت کردند و سرنوشت حرفه‌ای‌اش را با ندانم کاری، تنگ نظری و کوته‌بینی تحت الشعاع قرار دادند؛ همانطور که خودش بارها می‌گوید اگر تیغ سانسور اینطور به برخی از فیلم‌هایش برخورد نکرده بود شاید مسیر فیلمسازی‌اش را به سمت دیگری سوق داده و آثار دیگری خلق کرده بود.

مهم‌تر از آن تغییر و دگردیسی عمیقی است که شرایط بیرونی، طی دهه‌های مختلف از سال‌های پیش از انقلاب تا پس از انقلاب و در ادوار مختلف مدیریتی و سیاست‌های حاکمیتی بر او تحمیل کرد؛ اگرچه او در این مسیر تنها نبود و تیغ سانسور بسیاری از هم نسلان او را هم گرفتار کرده بود؛ اما این شرایط تحمیلی و غیرقابل اجتناب تاثیرش را در زندگی او گذاشته بود.

تقریباً می‌شود گفت از مهرجویی سال‌های جوانی با آن همه شور و بازیگوشی که تعریفش را در مستند «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» ساخته مانی حقیقی از زبان خودش و هم قطارانش می‌شنویم تا آخرین ویدئویی که از او با آن چهره‌ برافروخته و مستأصلش در گیر و دار پروانه نمایش «لامینور» به یاد داریم، چیزی باقی نمانده بود.

در بخشی از این مستند مهرجویی و دوستانش یادی از ایام جوانی و دورهمی‌هایشان می‌کنند، جمعی پرنشاط از حضور هنرمندان و بزرگانی همچون داریوش شایگان، سهراب سپهری، شاهرخ مسکوب، نادر نادرپور، غلامحسین ساعدی، عزت الله انتظامی، گلی ترقی، رضا علوی و ... که بقول شایگان جمعشان یک ضیافت متحرک بود. سال‌هایی که مهرجویی پس از آزمون و خطا در «الماس ۳۳» اصول فیلمسازی آموخته و «گاو» را خلق کرده بود.

توقیف و سانسور چه بر سر مهرجویی آورد؟

بر کسی پوشیده نیست که مهرجویی پیش از انقلاب خدمت بزرگی به سینما و جامعه کرد. از حضور «گاو» در محافل بین‌المللی و مطرح شدن نام سینمای ایران در دنیا تا ساخت «دایره مینا» که منجر به تاسیس سازمان انتقال خون شد. او در همین اثناء فیلم‌هایی همچون «آقای هالو» و «پستچی» و بعدتر «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» را هم ساخت که البته آنها هم از سایه سنگین توقیف و سنگ‌اندازی‌های مکرر در اکران در امان نماندند. براساس آنچه خود مهرجویی می‌گفت، اساساً سانسور و توقیف در هر سیستمی وجود داشته و فقط تغییر شکل داده است؛ در واقع مشکل اصلی سانسورچی‌ها بودند که عمده اعمال نظرهایشان هم برآمده از ناآگاهی و بی‌سوادیشان بوده است. با این حال موانع متعدد بر سر راه فیلمسازی این هنرمند فقید با پیروزی انقلاب هم برطرف نشد و فقط تغییر شکل داد.

او اولین فیلمش پس از انقلاب را در فضایی متفاوت از آنچه تاکنون ساخته بود، کلید زد. فریار جواهریان همسر سابق مهرجویی تعبیر جالبی درباره سبک فیلمسازی او دارد؛ جواهریان در همین مستند می‌گوید؛ «من همیشه وقتی به فیلم‌های داریوش فکر می‌کنم به نظرم می‌آید که همیشه درست برعکس آن جریان اصلی تفکر جامعه حرکت می‌کند. مثلاً یک موقعی که همه دارند فیلم دیمبل و دیمبو می‌سازند او می‌رود و «گاو» را می‌سازد، ولی یک موقع که همه دارند فیلمی مثل «گاو» می سازند او «اجاره‌نشین‌ها» را می‌سازد.

مهرجویی هم در جایی دیگر از این مستند اشاره می‌کند؛ «تا قبل از انقلاب فیلم‌های ما همه جدی بود و سوژه‌های تراژیکی داشت که پشتش انتقاد اجتماعی بود و در واقع رسالت روشنفکرانه نسبت به جامعه عقب افتاده خودمان بود، اما بعد از انقلاب برای من دوران اینجور  فیلم‌ها سپری شده بود و برایم معنی نداشت. چون آن موقع ما داشتیم از طبقه محروم و استثمار شده دفاع می‌کردیم اما الان همان طبقه آمده بودند و حاکم شده بودند و در نهایت این تغییر و دگرگونی در جهان بینی ما رخ داده بود».

بنا به اعتقاد مهرجویی، «اجاره‌نشین‌ها» یک فیلم تماماً اجتماعی بود «اما اساساً این ایده طبقات با آن چیزی که در تزهای اجتماعی و سوسیالیستی با عنوان جوامع بی‌طبقات و یا تضاد طبقاتی مطرح بود با آن تضادی که میان خود طبقه بورژوازی و یا خرده بورژوازی وجود دارد، فرق داشت و همین هم جالب بود». اما فیلم جور دیگری برداشت شد و عده‌ای به زعم خودشان به مفاهیم پشت پرده فیلم حمله کردند و به آن تاختند.

نکته جالب اینجاست که مهرجویی خسته نمی‌شد؛ تقریباً شش ـ هفت فیلمی که در ادامه «اجاره نشین‌ها» ساخته جزو مهمترین آثار این هنرمند فقید است که چندتایی شان هم یا سانسور شدند یا توقیف؛ اما مهرجویی همچنان ادامه می‌داد و اندیشه و تفکر را تعطیل نکرد و ذره‌ای از کیفیت آثارش کاسته نشد؛ به طوری که فیلم‌هایی همچون «هامون»، «بانو»، «سارا»، «پری»، «لیلا» و «درخت گلابی» از مهمترین آثار او و البته سینمای ایران است.  در این میان یک فیلم دیگر هم بود، «دختر دایی گمشده» که گرچه آنطور که باید دیده نشد اما بنا به گفته مهرجویی بهترین فیلمش است؛ همچنین دو اثر دیگر او که سال‌ها بعد ساخته شدند یعنی «میهمان مامان» و «سنتوری» پایان بخش دوران درخشان مهرجویی بودند. توقیف «سنتوری» و اتفاقات پیرامون آن زخم کاری بر پیکره فیلمسازی مهرجویی و روح او بود. مهرجویی بعد از «سنتوری» ۶ فیلم دیگر ساخت که البته هیچ کدام نتوانستند توفیقات آثار قبلی او را تکرار کنند.

اکران فیلم آخرش «لامینور» نیز که بازگشت دوباره او به دنیای موسیقی و نشئت گرفته از علایق شخصی‌اش به این فضا بود با کش و قوس‌های فراوانی روبرو شد؛ تا جایی که کاسه صبر مهرجویی را لبریز کرد، جلوی دوربین نشست و بالاخره زخم چندین و چندساله اش سرباز کرد و فریاد کشید.

آنچه از آخرین فریادهای مهرجویی به یاد مانده، در واقع بازنمایی تصویری است از نادیده گرفتن بزرگانی که فرهنگ و هنر این سرزمین مدیون آنهاست، فیلمساز و فیلسوف برجسته‌ای همچون مهرجویی که با آثارش به سینمای ایران وزن و اعتباری دوچندان بخشید و مسیر تازه‌ای را در سینمای اجتماعی ترسیم کرد؛ او همچنین در طول دهه‌های مختلف الهام‌بخش بسیاری از فیلمسازان شد، از آن مهم‌تر پیوندی ناگسستنی و گیرا میان ادبیات و سینما برقرار کرد و داستان‌های کوتاه و بلند بسیاری را از سطر سطر کتاب‌ها در فریم به فریم آثارش جاودانه کرد، اما افسوس که او را آنطور که باید قدر ندانستیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.